اگر داستاننویسی را به سان یک صفحه شطرنج در نظر بگیریم، عامل کشمکش در داستاننویسی نیز یکی از کلیدیترین مهرههای این صفحه شطرنج به شمار میرود. هر داستانی بدون کشمکش، قطعا محکوم به شکست است و هرگز نمیتواند توجه هیچ مخاطبی را به خودش جلب کند، چون کاراکترهای داستان اصلا دلیلی در اختیار ندارند تا ماجرایی را خلق کنند و با عوامل متضاد خود به تقابل بپردازند.
در دنیای واقعی و جهان خارج از قصهها، این هماهنگی و توافق است که میتواند به زندگی آرام و جذاب و شکوفا ختم شود. اما در دنیای داستانها اوضاع به کلی فرق میکند، چون این کشمکش و تقابل است که به قصه جذابیت میبخشد. مخاطبان قصهها عاشق کشمکش هستند. به بیان دیگر میتوان به جرات گفت که کشمکش، موتور محرک یک داستان تاثیرگذار به حساب میآید.
پیشتر در نوشتاری دیگر در مورد کشمکش در داستاننویسی و انواع کلی آن به تفصیل توضیح دادم. به عنوان یک یادآوری گذرا باید اشاره کنم که کشمکش در هر داستانی دو نوع دارد: یکی درونی و یکی بیرونی. در کشمکش درونی، کاراکتر داستان با افکار و عقاید خودش سر ناسازگاری دارد و مجبور است با خودش کلنجار برود. در کشمکش بیرونی هم یک کاراکتر با کاراکترهای دیگر یا یک عامل بیرونی دیگر به تقابل میپردازد که این تقابل میتواند دلایل مختلف و متعددی داشته باشد.
نوشتار مرتبط: کشمکش در داستان چیست و چگونه شکل میگیرد؟
نکته جالب توجه این است که کشمکش درونی و بیرونی هر دو مکمکل یکدیگر هستند و چنین نیست که چون یک کاراکتر کشمکش درونی دارد دیگر لازم نیست برای او کشمکشهای بیرونی ایجاد نکنید یا برعکس.
۶ شکل مختلف از کشمکش در داستاننویسی
حال به جز این انواع کلی، کشمکشها چه از نوع درونی و چه بیرونی، شامل چند زیردسته مختلف نیز میشوند که هر کدام میتوانند به تنهایی در یک داستان به کار گرفته شوند یا اینکه ترکیبی از آنها در قصه گنجانده شود. همین دانستن گونههای مختلف کشمکش میتواند ایدههای فراوانی به شما به عنوان نویسنده بدهد تا بتوانید داستانی گیرا و جالب خلق کنید. بد نیست نگاهی بیاندازیم به شش زیردسته اصلی از کشمکش.
۱- انسان در برابر خودش: این نوع کشمکش معمولا به وسیله یک عامل خارجی ایجاد میگردد، اما خود تقابل در درون کاراکتر رخ میدهد. در چنین موقعیتهایی کاراکتر داستان شما اغلب درگیر یک وسوسه میشود و با خود میاندیشد که آیا باید برای دست یافتن به یک خواسته شخصی، ارزشهای اخلاقی خودش را زیر پا بگذارد یا نه.
کشمکش درونی در این گونه از تقابل به طور معمول به شکل یک دیالوگ، یک اقدام از سوی کاراکتر هدف یا اقدام نکردن در زمان مناسب، افکار، رویاها، کابوسها یا توهمها خودش را نشان میدهد.
۲- انسان در برابر انسان: بیشتر اوقات این گونه از کشمکش را بین پروتاگونیست و آنتاگونیست میبینیم، البته این نوع تقابل محدود به درگیری فیزیکی نمیشود، گرچه درگیری فیزیکی هم نوعی تقابل انسان در برابر انسان به شمار میرود. اما به غیر از درگیری فیزیکی، شخصیت منفی داستان میتواند با اعمال و افکارش نیز به طور غیر مستقیم با شخصیت قهرمان قصه به تقابل بپردازد.
حتی گاهی اوقات ممکن است که هدف کاراکتر منفی از مانعتراشی برای پروتاگونیست، از نظر خودش هدف کاملا صحیح و سازندهای هم باشد؛ مثل پدری که سعی میکند فرزند خودش را نزدیک خودش نگه دارد و آزادیهای او را نادیده بگیرد، چون به نظر خودش از این طریق دارد از او محافظت میکند.
۳- انسان در برابر طبیعت: هر گاه یک کاراکتر در یک محیط دشوار قرار میگیرد و سعی میکند تا برای حفظ جان خودش مبارزه کند، این گونه از کشمکش پدید میآید. مثلا وقتی کاراکتر قصه در یک کوهستان گیر میکند یا در یک صحرا یا جزیرهای دور افتاده یا یک جنگل تنها میماند و باید راه نجاتی برای خودش پیدا کند، نویسنده در واقع از کشمکش انسان در برابر طبیعت استفاده کرده است. در این موقعیتها، تهدیدهایی مثل سرما یا گرمای بیش از حد، حیوانات درنده و خطرناک یا هر نوع عامل طبیعی دیگری که جان انسان را به خطر میاندازد، شخصیت مقابل کاراکتر داستان به شمار میروند.
این گونه از کشمکش را در داستانهای علمی تخیلی و پساآخرالزمانی بیشتر میبینیم؛ جایی که یا دنیا به پایان رسیده است، یا محل زندگی کاراکترهای داستان مورد حمله نظامی یا طبیعی قرار گرفته است و کاراکترهایی که زنده ماندهاند باید راهی برای حفظ بقای خود پیدا کنند.
در رمان بخت پریشان اثر جان گرین، نمونه خوبی از کشمکش انسان در برابر طبیعت را میبینیم. در این داستان با دو شخصیت نوجوان آشنا میشویم که هر دو با سرطان دست و پنجه نرم میکنند. سرطان نیز در این مورد نقش یک بلای طبیعی را ایفا میکند که کاراکترهای اصلی قصه را به چالش میکشد.
۴- انسان در برابر اجتماع: اگر کاراکتری از یک داستان با پلیس یا یکی دیگر از ارکان اجتماع یا نیروهای قدرتمندی همچون فرهنگهای جاافتاده جامعه خودش در بیافتد، این گونه از کشمکش را به وجود میآورد. در کشمکش از گونه انسان در برابر اجتماع، معمولا شخصیت منفی حاکم بر یکی یا همه ارکان اجتماع داستان است و شخصیت قهرمان میکوشد تا با نقشههای پلید او مقابله کند، یا برعکس، اجتماع توسط شخصیتهای مثبت اداره میشود و آنها باید بکوشند شخصیت ضدقهرمان را که قوانین را به هم ریخته است متوقف کنند.
نوشتار مرتبط: چطور باید کشمکش درونی یک شخصیت را نمایان کنید؟
یکی از محبوبترین نمونهها برای این شکل از کشمکش را در رمان کشتن مرغ مقلد شاهد هستیم. هارپر لی، این نویسنده زبردست، در این قصه حکایت یک وکیل به اسم اتیکاس فینچ را تعریف میکند؛ وکیلی که به خاطر تلاش برای دفاع از تام رابینسون سیاه پوست به اتهام تجاوز به یک دختر سفید پوست، به شدت توسط افکار عمومی تحت فشار قرار میگیرد.
۵- انسان در برابر نیروهای فراطبیعی: این شکل از کشمکش بیشتر به درد قصههای فانتزی و ماجراهای ترسناک میخورد. مبارزه کاراکترها با ومپایرها، موجودات فضایی یا هر عامل خطرناک ناشناخته دیگر در این دستهبندی از کشمکش قرار میگیرد. در داستان محبوب سریال Supernatural، دو برادر به نامهای سم و دین میکوشند تا با ادامه دادن راه پدرشان، با شیاطین و نیروهای اهریمنی مبارزه کنند و در همین راستا مثال خوبی از کشمکش انسان در برابر نیروهای فراطبیعی را به تصویر میکشند.
۶- انسان در برای فناوری: از زمانی که فناوری در زندگی انسانها جایگاه مهم و غیرقابل انکاری پیدا کرد، این شکل از کشمکش نیز به داستاننویسی اضافه گردید. این درگیری میتواند سطوح و شمایل مختلفی داشته باشد، از مشکلات یک فرد پیر در استفاده از تلفن هوشمند گرفته تا تقابل یک کارگر با خطوط تولید ماشینی و نگرانی در مورد از دست دادن کارش یا حتی تقابل نوع بشر با رباتهایی که شورش کردهاند. از نمونههای بارز در این مورد از کشمکش میتوان به آثاری همچون ۲۰۰۱: یک ادیسه فضایی یا ترمیناتور اشاره کرد. در اثری دیگر در قالب یک بازی ویدیویی با نام Detroit: Become Human نیز شاهد نمایش جذابی از تقابل رباتها و انسانها هستیم؛ اثری که توسط منتقدان با امتیاز خوبی نمره قبولی گرفت.
پایاننوشت
همیشه به یاد ماندنیترین داستانها دارای چند لایه کشمکش از انواع و اشکال مختلف هستند. تصور نکنید که اگر برای داستان خود یکی از اشکال فوق را به عنوان تقابل انتخاب کردید، فقط محدود به همان یک شیوه از کشمکش در داستاننویسی هستید. مثلا در کتاب ماندگار سرگذشت ندیمه، اثر نویسنده مشهور مارگارت اتوود، هم انسان در برابر اجتماع به کار برده شده است و هم انسان در برابر طبیعت.
گذشته از این، علاوه بر کشمکشهای بیرونی که برای شخصیتهای داستان خود طراحی میکنید، باید حواستان به کشمکشهای درونی آنها هم باشد، بنابراین به عنوان مثال اگر قصه شما دارای کشمکش از گونه انسان در برابر فناوری است، قطعا اگر انسان در برابر خودش که یک نوع کشمکش درونی هست را نیز به داستان اضافه کنید، نتیجه بسیار جذابتر خواهد شد. کافی است کمی خلاقیت به خرج بدهید.