اهالی مطالعه و ادبیات از خواندن آثار نویسندههای مشهور لذت میبرند. این نویسندهها به جز اینکه آثارشان لذتبخش است، خودشان نیز میتوانند درسهای زیادی را به ما بیاموزند. این درسها به خصوص برای کسانی که میخواهند نویسنده بشوند میتواند بسیار جالب باشد. روی سخنم با آن دسته از کسانی است که فکر میکنند برای نویسنده شدن باید استعداد داشت؛ کسانی که باور دارند نویسندههای مشهور قدرتی ویژه در تبدیل ایدهها به کلمات داشتند. اگر کمی بر عادتها و زندگی این نویسندهها دقیق شوید خواهید دید که هیچ ویژگی خدادادی و فوقالعادهای در آنها وجود نداشته است. آنها هم مثل من و شما در هنگام نوشتن با چالشهایی مواجه میشدند و هر کدامشان راه منحصر به فرد خود را برای دور زدن این چالشها پیدا میکردند.
در این مقاله میخواهم شما را با سبک کاری جالب و بعضا عجیب و غریب نویسندههای مشهور جهان آشنا کنم با این هدف که به شما ثابت کنم که شما هم اگر بخواهید میتوانید به هر روشی که بهتر میدانید با چالشهای نویسندگی کنار بیایید و آن نویسنده بینظیر درون خود را کشف کنید. شاید با خواندن این مطلب به این نتیجه برسید که نوشتن بیش از هر عامل دیگری به اشتیاق و علاقه احتیاج دارد. اگر به نوشتن علاقه داشته باشید میتوانید مثل برترینها در این عرصه مشغول به کار شوید. از مقایسه کردن خودتان با بهترینها واهمه نداشته باشید.
نوشتار مرتبط: ۷ روش برای اینکه بیشتر و سریعتر بنویسید
الوین بروکس وایت
او یک نویسنده، شاعر و طنزپرداز آمریکایی بود که برای مدت شصت سال در مجله محبوب نیویورکر مشغول به نویسندگی بود. به جز نیویورکر، او برای مجلات دیگری از جمله سیاتل تایمز و سیاتل پست اینتلیجنسر نیز نوشته است و مدتی هم سردبیر مجله کرنل دیلی سان بوده است. در کنار آثاری مثل قوی شیپورزن و تار شارلوت، شاید بتوان مشهورترین اثر او را استوارت کوچولو دانست که احتمالا شما نیز با آن آشنا هستید. وایت در سال ۱۹۷۸ توانست جایزه پولیتزر را به پاس تلاشهای ادبیاش دریافت کند.
ای.بی وایت به گفته خودش عادت نداشت در هنگام نوشتن به موسیقی گوش کند، اما در عین حال محیط خانهاش برای نوشتن بیش از حد شلوغ و پر سر و صدا بوده است. همانطور که خودش میگفت، اعضای خانوادهاش عادت داشتند بدون در نظر گرفتن اینکه او یک نویسنده است آزادانه سر و صدا کنند. او با این موضوع مشکلی نداشت و به نوشتن در محیطهای شلوغ عادت کرده بود. او در همین رابطه یک جمله معروف داشت که میگفت “نویسندهای که برای نوشتن منتظر شرایط ایدهآل بماند، بدون اینکه حتی یک کلمه روی کاغذ بنویسد خواهد مرد.”
ویکتور هوگو
حتما اسم گوژپشت نتردام به گوشتان خورده است. ممکن است برای شما جالب باشد که بدانید ویکتور هوگو، نویسنده مشهور این اثر فوقالعاده، وقتی داشت این کتاب را مینوشت عادت داشت تا کمد لباسهایش را قفل کند و به جز یک شال برای روزهای سرد، خودش را از تمام لباسهای داخل کمد دور نگه میداشت تا مبادا وسوسه شود که نوشتن را رها کند و از خانه بیرون بزند.
ارنست همینگوی
او یکی از برجستهترین نویسندگان آمریکایی در تاریخ است که به خاطر آثار بینظیرش برنده جایزه نوبل ادبیات نیز شده است. پیرمرد و دریا را شاید بتوان معروفترین اثر ارنست میلر همینگوی دانست؛ همان اثری که جایزه نوبل را به خاطرش دریافت کرد.
او در سال ۱۹۵۴ در مصاحبهای از راز موفقیتش در نویسندگی پرده برداشت. او گفت معمولا صبح خیلی خیلی زود شروع به نوشتن میکند چون در آن زمان هیچ کس نمیتواند مزاحمش بشود. طبق گفتههای خودش، او گاهی آنچنان غرق در کارش میشد که حتی سرمای هوا را هم نمیفهمید و برخی روزها شاید تا ظهر به نوشتن ادامه میداد بیآنکه متوجه گذر زمان بشود و آنقدر مینوشت که دیگر احساس میکرد از نوشتن خالی شده است. او آنقدر عاشق نوشتن بود که به نظرش سختترین کار انتظار برای صبح روز بعد بود تا دوباره مشغول به نوشتن شود.
وودی آلن
وودی نه تنها یک بازیگر، کارگردان و موسیقیدان قوی است، بلکه در نویسندگی هم توانایی شگرفی دارد. او در طول عمرش توانسته است سه بار اسکار بهترین فیلمنامه غیراقتباسی را به دست آورد. یکی از عادتهای جالبی که او داشت این بود که هر روز در قطار شهری شلوغ نیویورک سیتی مینشست و در همان فضا روزانه حدود ۵۰ موقعیت طنز را خلق میکرد و مینوشت. شاید به همین خاطر است که طنز آثار او تا این حد با زندگی واقعی ما آدمها تشابه دارد.
جان اشتاینبک
نویسنده خوشههای خشم، یکی از برترین نویسندههای قرن بیستم آمریکا بود. معروف است که او همیشه ۱۲ مداد کاملا تیز روی میزش داشت. همیشه دقیقا ۱۲ مداد تیز. شاید آن مدادها به او انگیزه نوشتن میدادند، طوری که با دیدنشان فکرش برای نوشتن به کار میافتاد.
او در سال ۱۹۶۲ در نامهای خطاب به یکی از دوستانش از شش استراتژی برای خلاقیت بیشتر سخن به میان آورد. او در این نامه رمز موفقیت خودش در نویسندگی را نمایان ساخت. اشتاینبک در نامهاش نوشته بود که اگر میخواهید یک کتاب ۴۰۰ صفحهای بنویسید، باید کل آن ۴۰۰ صفحه را از ذهنتان پاک کنید و در عوض هر روز فقط روی نوشتن یک صفحه تمرکز کنید؛ هر روز یک صفحه بنویسید و وقتی به صفحه آخر رسیدید قطعا شگفتزده خواهید شد.
ویرجینا وولف
بانوی مشهور رماننویس انگلیسی، آثار بزرگی مثل خانم دالووی، به سوی فانوس دریایی و اتاقی از آن خود را به نام خودش ثبت کرده است. شاید جالب باشد بدانید که وولف همیشه دوست داشت به صورت ایستاده به نوشتن بپردازد. اگر او امروز اینجا بین ما بود قطعا طرفدار ایده میزهای ایستاده در محیط کار میبود.
لئو تولستوی
نویسنده شهیر روسی، خالق آثار بینظیری مثل جنگ و صلح و آناکارنینا، هنوز هم یکی از بهترین نویسندههای داستانی در دنیا به حساب میآید. او معتقد بود که باید هر روز نوشت. او هر روز مینوشت بدون اینکه یک روز از قلم دور بماند. اطرافیانش تعریف میکنند که او صبح زود از خواب بیدار میشد و بعد از خوردن صبحانه به اتاق خودش میرفت و مشغول به نوشتن میشد و تا حدود ساعت ۵ بعدازظهر کسی او را نمیدید. حتی نهار هم نمیخورد. واضح است که او نوشتن را خیلی جدی میگرفته است.
نوشتار مرتبط: درسهایی برای تقویت قدرت نویسندگی
استیون کینگ
کینگ دیگر نیازی به معرفی ندارد. یکی از معروفترین نویسندههای عصر حاضر که آثارش به فیلمهای مشهوری تبدیل شدهاند. شاید فیلمهای درخشش، ۱۴۰۸، مسیر سبز و رستگاری در شاوشنگ برای شما آشنا به نظر برسد. مغز متفکر تمام این داستانها کسی نیست جز آقای کینگ.
او در مصاحبهای با جورج آر.آر مارتین، نویسنده داستان بازی تاج و تخت، میگوید که او سعی میکند هر روز شش صفحه کتاب بنویسد. شاید برخی روزها این کار برای او سخت باشد اما در هر صورت او میکوشد که روزانه شش صفحه کتاب را به وجود بیاورد. شاید به همین دلیل است که او موفق شده در طول عمرش بیش از ۶۰ رمان و ۲۰۰ داستان کوتاه را تولید کند.
فریدریش شیلر
یوهان کریستوف فریدریش فون شیلر، بعد از گوته معروفترین شاعر و نمایشنامه نویس آلمانی به شمار میرود. او وقتی قلم به دست میگرفت دوست داشت در یکی از کشوهای میز خودش سیبهای خراب داشته باشد. میگویند که او با بو کشیدن سیبهای خراب انگیزه میگرفت تا بهتر و بیشتر بنویسد!
پایاننوشت
هر کدام از اشخاصی که در این مقاله نامشان آمده است، شیوهها و متدهای مختلف خودشان را برای نوشتن دارند، ولی اگر بخواهم یک نقطه مشترک بین همه آنها پیدا کنم باید بگویم که همگی سعی میکردند به طور مداوم بنویسند و دست از نوشتن نکشند. شما هم اگر اشتیاق کافی داشته باشید، میتوانید نویسنده خوبی بشوید به شرطی که دست از نوشتن برندارید. البته لازم نیست حتما ۱۲ تا مداد تیز روی میزتان بگذارید یا سیبهای خراب را بو بکشید! اما هر کاری که به شما انگیزه میدهد تا بیشتر بنویسید، همان کار را انجام دهید.