وقتی میگوییم زاویه دید اول شخص منظور آن است که نویسنده یا همان راوی داستان میکوشد تا اطلاعات قصه را از دیدگاه خودش با مخاطب در میان بگذارد. ممکن است شما مشغول تعریف کردن یک داستان از گذشته خود باشید یا شاید دارید در مورد اتفاقات زمان حال نظر میدهید، اما در هر حال تا زمانی که فاعل جملاتتان اول شخص مفرد است، پس به احتمال زیاد مشغول نگارش یا توصیف یک داستان از زاویه دید اول شخص هستید.
زاویه دید پیشفرض ما انسانها در هنگام توصیف آنچه دیدهایم، زاویه دید اول شخص است و به همین دلیل داستانهای با راوی اول شخص تا این حد بین نویسندهها و مخاطبان آثار داستانی محبوب و متداول به شمار میروند. اگر همین حالا از شما بخواهند یک متن را روی کاغذ بنویسید، به احتمال خیلی زیاد این متن پر خواهد بود از کلماتی مثل «من» یا «خودم».
به عنوان مثال، پاراگراف داستانی زیر از زاویه دید اول شخص بیان شده است:
در حالی که با احتیاط وارد آشپزخانه میشدم نگران بودم که چه چیزی انتظارم را میکشد. میدانستم که به زودی اتفاقی رخ خواهد داد. نمیتوانستم دقیقا بگویم که بر چه اساسی تا این حد مطمئن بودم، اما قطعا این حس عجیب اطمینان را هرگز در عمرم تجربه نکرده بودم.
نگارش داستان از زاویه دید اول شخص یکی از محبوبترین شیوههای توصیف داستان است و هر نویسندهای باید نوشتن از این دید را به خوبی بیاموزد. به همین دلیل است که در ادامه این نوشتار میخواهیم با هم هر آنچه لازم است در این مورد بدانید را با یکدیگر مرور کنیم.
مزایای توصیف داستان از زاویه دید اول شخص
زاویه دید اول شخص مخاطب را مستقیما وارد داستان میکند و سبب میشود که مخاطب خودش تمام اتفاقات قصه را از دید خودش تجربه کند. این زاویه دید میتواند به قصه اعتبار ببخشد و به نویسنده نیز در نحوه توصیف داستان از جنبههای مختلفی یاری برساند. البته مسلما دید اول شخص برای همه انواع داستان مناسب نیست — به همین دلیل زوایای دید دوم شخص و سوم شخص نیز وجود دارند — ولی قطعا دید اول شخص به عنوان یکی از محبوبترین شیوههای نگارش داستان شناخته میشود و به همین علت برای هر نویسندهای مهم است که داستاننویسی با این زاویه دید را به خوبی یاد بگیرد.
یکی از اصلیترین مزایای زاویه دید اول شخص این است که بین مخاطب و شخصیت داستان ارتباط نزدیکی برقرار میکند. دقیقا به خاطر همین امکان ایجاد برقراری ارتباط بین شخصیت و مخاطب است که اکثر نویسندهها و کسانی که به مطالعه کتاب عادت دارند، زاویه دید اول شخص را ترجیح میدهند.
البته این بدان معنا نیست که بگوییم زاویه دید دوم شخص و سوم شخص در ایجاد ارتباط بین شخصیتهای داستان و مخاطب ناتوان هستند، ولی دید اول شخص در برقراری این ارتباط بیشترین قدرت را دارد چون به مخاطب اجازه میدهد تا به افکار و احساسات درونی شخصیت اصلی داستان دسترسی پیدا کند. در روایت از دید اول شخص همیشه یک نوع حس صداقت و اعتماد وجود دارد که میتواند بین شخصیت داستان و مخاطب یک درک متقابل ایجاد نماید.
زاویه دید اول شخص و راوی غیرقابل اعتماد
با این همه، هرگز نمیتوان نقش راوی غیرقابل اعتماد را نادیده گرفت. زاویه دید اول شخص همواره برای مخاطب این سوال را ایجاد میکند که ماهیت واقعی راوی دقیقا از چه جنسی است — آیا راوی در حال توصیف یک واقعیت است، یا اینکه سعی دارد جلوی چشم همه روی حقیقت سرپوش بگذارد؟
از آنجا که اکثر داستانهای روایت شده از زاویه دید اول شخص محدود به انگیزهها و سلایق خود راوی هستند، نویسندهها میتوانند به واسطه راوی غیرقابل اعتماد مخاطب را شگفتزده کنند و مفهوم اعتماد و صداقت را به بازی بگیرند. یک راوی غیرقابل اعتماد مخاطب را مجبور میکند که در مورد اهداف و انگیزههای راوی دچار شک و تردید بشود. این خیلی هیجانانگیز است که در میانههای داستان متوجه بشوید راوی قصه از ابتدا سعی داشته است واقعیتها را آنطور که خودش دوست دارد به شما نشان بدهد، در حالی که نسخه واقعی اتفاقات جزئیات بیشتری هم دارد.
نوشتار مرتبط: شخصیت کاتالیست چیست و چه نقشی در داستان دارد؟
از سوی دیگر، شاید برخی از نویسندهها اینطور تصور کنند که زاویه دید اول شخص محدودیتهایی هم دارد. به عنوان مثال، در راوی اول شخص شما نمیتوانید داستان را از زاویه دید دیگر شخصیتهای قصه روایت کنید و تنها به توصیف از زبان یک شخصیت محدود هستید. گرچه این موضوع از دید برخیها محدودیت محسوب میشود، اما اگر از جنبه دیگری به این مساله بنگرید متوجه میشوید که این محدویت در عین حال میتواند موقعیت بسیار خوبی برای ابراز خلاقیت نیز باشد. مثلا شما میتوانید یک قصه را از دید یک تماشاچی روایت کنید، یا از دید یک حیوان خانگی، یا یک کاراکتر که خودش چند شخصیت مختلف دارد، یا حتی یک راوی دانای کل اول شخص.
راوی دانای کل اول شخص
راوی دانای کل اول شخص یعنی یک راوی اول شخص که محرم اسرار و افکار و اعمال و نیات دیگر کاراکترهای داستان است. برخیها این نوع راوی را یک نوع استثناء در قوانین روایت از زاویه دید اول شخص میدانند. داستانهایی با این شکل از روایت واقعا نادر هستند چون داستاننویسی با این نوع راوی کار سادهای نیست و از سوی دیگر شاید کمی هم غیرطبیعی به نظر برسد.
با این حال، نمونههای معدودی هم از راوی دانای کل اول شخص هستند که بسیار جالب و خواندنی از آب در آمدهاند. مثل داستان کتابدزد از مارکوس زوساک که در آن راوی دانای کل اول شخص، خود مرگ است، یا مجموعه داستان ۱۳ جلدی ماجراهای ناگوار از لمونی اسنیکت (دنیل هندلر) که در طی آن راوی اول شخص به شکلی داستان را روایت میکند که گویی همه چیز را در مورد تمام کاراکترها میداند.
یک راوی نه چندان مهم
با وجود اینکه اکثر داستانهای دارای راوی اول شخص در مورد اتفاقاتی هستند که برای خود راوی رخ میدهند و به بیان دیگر راوی همان شخصیت اصلی داستان است، اما گاهی اوقات پیش میآید که راوی در واقع شخصیت اصلی قصه یا حتی یکی از شخصیتهای کلیدی ماجرا هم نیست، بلکه تنها نقش یک دوربین را ایفا میکند که از طریق زاویه دید او ما کل داستان را دنبال میکنیم.
نوشتار مرتبط: چگونه باید در داستاننویسی حس ترس را ایجاد کرد
اگر داستان از زاویه دید سوم شخص توصیف میشد، شاید این راوی نقش یک کاراکتر فرعی را ایفا میکرد، اما در یک داستان با دید اول شخص، این راوی با کاراکتر نه چندان مهمش میتواند نسخه خودش از کل قصه را برای ما تعریف کند. ضمنا اگر راوی اول شخص در کشمکشهای داستان مستقیما مداخله نکند، این مزیت را دارد که بتواند فارغ از هر گونه جانبداری به شرح ماوقع بپردازد. پس مخاطب هم میتواند با دیدگاههای شخصی کاراکتر راوی آشنا شود و هم قادر است اتفاقات کلیدی و ماجراهای کاراکترهای دیگر را از دید شخصیتی خارج از رخدادها (که همان راوی باشد) دنبال کند. این یعنی با یک تیر دو هدف زدن.
پایاننوشت
یادتان باشد که وقتی حرف از نویسندگی خلاق به میان میآید، هیچ فرمول درست یا غلطی در انتخاب زاویه دید وجود ندارد. با این حال در مجموع اکثر داستاننویسها ترجیح میدهند که قصه خود را از زاویه دید اول شخص توصیف کنند چون با این کار هم حس و حال طبیعیتری به داستان میبخشند و هم اینکه میتوانند ارتباط بهتری بین شخصیت راوی (که میتواند شخصیت اصلی داستان باشد) و مخاطب ایجاد کنند. برخی از نویسندهها به طور غیر ارادی و ناخودآگاه این زاویه دید را برمیگزینند و برخی دیگر از نویسندهها که حرفهایتر هستند، با توجه به مضمون داستان خود کاملا آگاهانه این شیوه روایت را انتخاب میکنند.