داستان کوتاه شاخه جذابی برای داستاننویسی است. برای آن دسته از نویسندههایی که به تازگی میخواهند وارد حیطه داستاننویسی بشوند، داستان کوتاه میتواند نقطه آغاز خوبی باشد تا از این طریق بتوانند به مرور زمان خودشان را برای نوشتن داستانهای طولانی و رمان آماده کنند. از این گذشته، حتی برای نویسندههای حرفهای هم گاهی توصیف یک ماجرا در قالب داستان کوتاه جالبتر خواهد بود.
اگرچه این نوع داستان اکنون در ادبیات جهان یک مساله جا افتاده و محبوب است و خیلی از برترین نویسندههای دنیا نیز در این قالب داستانهایی را نوشته و منتشر کردهاند، اما در ادبیات فارسی و بین نویسندههای ایرانی یا حتی مخاطبان کتابهای فارسی گویا هنوز آنطور که باید و شاید جای خودش را پیدا نکرده است.
مارک توآین، ریموند کارور، شیرلی جکسون، دوروتی پارکر، استفن کینگ، دین کونتز، تونی موریسون، ادگار آلن پو. اینها تنها نام چند تن از نویسندههای بزرگ دنیاست که در کارنامه خود چندین داستان کوتاه را به ثبت رساندهاند. مخاطبان جهانی هم استقبال خوبی از این نوع داستانها داشتهاند چون مطالعه کردن داستانهای کوتاه کار سادهتری است.
از آنجا که این نوع داستان برای هر نویسندهای، چه مبتدی و چه حرفهای میتواند تجربه مناسبی باشد و با توجه به اینکه شاید بسیاری از علاقهمندان به نویسندگی چندان با این نوع از داستاننویسی آشنا نباشند، خوب است با هم مروری داشته باشیم بر اینکه داستانهای کوتاه چه معنا و چه خصوصیاتی دارند؟
داستان کوتاه یعنی چه؟
داستان کوتاه عملا همان داستان است، با این تفاوت که طول آن کوتاهتر است. میدانم تعریف سادهای است، اما وقتی شروع به نوشتن چنین داستانهایی بکنید متوجه میشوید که چقدر مشکل میشود. اگر داستان شما بیش از حد کوتاه باشد ممکن است نتوانید قصه ارزشمندی را تحویل مخاطب بدهید و اگر هم زیادی طولانی بشود، دیگر نمیشود اسمش را گذاشت داستان کوتاه.
نوشتار مرتبط: شخصیت داینامیک چیست و چگونه باید چنین شخصیتی را خلق کرد؟
در مورد اینکه طول مناسب داستانهای کوتاه باید چقدر باشد بحث فراوان است، اما اگر نگاهی به اکثر آثار محبوب در این دسته از داستانها بیاندازیم متوجه میشویم که معمولا هر داستانی که بین هزار تا چهار هزار کلمه باشند را میتوان داستان کوتاه دانست. اگرچه داستانهای کوتاهی هم داریم که بیش از ده هزار کلمه دارند و همچنان به عنوان داستانهای کوتاه به فروش میرسند، ولی این موارد بسیار نادر هستند.
داستانهای کوتاه چه خصوصیاتی دارند؟
اگرچه طول داستان در این رابطه بسیار مهم است، اما همانطور که بالاتر اشاره کردم، داستانهای کوتاه هم دقیقا مثل یک داستان هستند و این یعنی باید تمام خصوصیات ضروری و چارچوبهای یک داستان کامل را دارا باشند. پیچیدگی و جذابیت داستانهای کوتاه در همین است که در کوتاهترین شکل ممکن یک داستان را توصیف میکنند اما در عین حال از لحاظ ساختاری دست کمی از یک داستان کامل ندارند.
وقتی دست به قلم میشوید تا یک داستان کوتاه بنویسید، باید پنج اصل اساسی در داستاننویسی را همچنان مد نظر داشته باشید. برای آنکه دچار سردرگمی نشوید، در مورد این پنج اصل و به کار گیری آنها در داستانهای کوتاه در ادامه توضیح میدهم.
۱- شخصیتپردازی: برای نوشتن داستانهای کوتاه شما باید همچنان روی شخصیتپردازی به اندازه کافی وقت و حوصله خرج کنید. تنها تفاوت در این است که تعداد شخصیتها در داستانهای کوتاه میتواند کمتر از یک داستان بلند باشد، اما برای همان چند شخصیت کم تعداد نیز باید به دقت روی جزئیات کار کنید.
۲- قوس شخصیتی: مخاطبان داستانها عاشق قوس شخصیتی هستند. قوس شخصیتی یعنی تغییر کردن کاراکتر در اثر اتفاقاتی که در طول داستان برای او رخ میدهد، حال یا تکامل مییابد و یا به انسان بدتری تبدیل میشود. در داستانهای کوتاه هم قوس شخصیتی باید وجود داشته باشد.
۳- پیرنگ: پلات یا همان روند منطقی وقوع حوادث در طول داستان سبب میشود که یک قصه پیش برود. اگرچه در داستانهای کوتاه شخصیتها و تغییراتشان نقش پررنگتری ایفا میکنند، اما همچنان باید پیرنگی وجود داشته باشد که وقایع داستان را به پیش براند.
۴- صحنهپردازی: با کمی مهارت در صحنهپردازی میتوانید به اندازه قابل توجهی خود را از توضیح دادن مسائل خلاص کنید و از تعداد کلمات داستان خود بکاهید. اغلب اوقات، توصیف فضا و زمان، ساختمانها و آب و هوا میتواند مخاطب را در جریان هر آنچه لازم است قرار دهد.
۵- درونمایه: مضمونی که از خواندن یک داستان دریافت میشود را درونمایه میدانند که مسلما در داستانهای کوتاه از اهمیت فوقالعاده زیادی برخوردار است. جالبتر اینکه اگر درونمایه داستان کوتاه خود را با دقت طراحی کنید، میتوانید با استفاده از همین درونمایه در داستانهای کوتاه دیگر، همه آنها را به یکدیگر متصل کنید، حتی اگر هر کدام از این داستانهای کوتاه در مورد یک شخصیت متفاوت و در یک موقعیت متفاوت باشند.
داستانهای کوتاه چند کلمهای هستند؟
بالاتر اشاره کردم که داستانهای کوتاه معمولا بین هزار تا چهار هزار کلمه دارند. حال در این میان داستانهایی هم وجود دارند که زیر هزار کلمه دارند. شاید این سوال برای شما پیش بیاید که آیا این نوع داستانها هم داستانهای کوتاه به شمار میروند؟
پاسخ این است که خیر، اسم این داستانها را نمیشود داستان کوتاه گذاشت. اینها دستهبندیهای مخصوص به خود را دارند. یکی از این دستهبندیها، داستانک نام دارد. هر داستانی که بین ۱۵۰ تا ۱۰۰۰ کلمه داشته باشد را میتوان داستانک دانست، با این حال اکثر ناشران فقط به داستانهایی داستانک میگویند که بین ۲۵۰ تا ۵۰۰ کلمه داشته باشند. دستهبندی دیگر میکروداستان است که از داستانک هم کوتاهتر است و معمولا بین ۵ تا ۱۰۰ کلمه دارند.
نوشتار مرتبط: نقش جهانسازی در داستاننویسی چیست و چه فرقی با صحنهپردازی دارد؟
با این همه، اگر اهل خواندن کتابهای داستانی باشید، شاید این را بدانید که داستانهای کوتاهی هم در دنیا وجود دارند که بیش از چهار هزار کلمه درازا دارند، مثل برپا کردن آتش از جک لندن که ۷۱۷۵ کلمهای است یا زوال خاندان آشر از ادگار آلن پو که ۷۲۲۵ کلمه دارد. همین کافی است تا ثابت کند که در دنیای نویسندگی نمیتوان یک قانون کلی برقرار کرد.
اگر فکر میکنید داستان کوتاه شما به کلمات بیشتری نیاز دارد میتوانید به نوشتن ادامه بدهید، ولی فراموش نکنید که اکثر مخاطبان و ناشران از این زیادهروی خرسند نخواهند شد و از آن مهمتر، شما هم ادگار آلن پو یا جک لندن نیستید. شاید اگر به مرور زمان کمی به اعتبار خود به عنوان یک نویسنده بیافزایید، آن وقت بتوانید در اندازه داستانهای کوتاه خود شهامت بیشتری به خرج بدهید.
داستان کوتاه چه فرقی با رمان کوتاه دارد؟
از لحاظ طول کتاب خیلی راحت میتوان متوجه تفاوت یک رمان کوتاه با داستانهای کوتاه شد. رمانهای کوتاه به خاطر آنکه در دسته رمانها قرار میگیرند، پس مسلما باید طولانیتر باشند. برای همین است که رمانهای کوتاه از قصههای پانزده هزار کلمهای شروع میشوند و گاهی به چهل هزار کلمه هم میرسند.
نوشتار مرتبط: چرا باید به تعداد کلمات هر فصل از کتاب خود توجه کنید؟
البته در مورد رمانهای کوتاه قواعد به اندازه داستانهای کوتاه سختگیرانه نیستند و میتوان یک رمان کوتاه را تا پنجاه هزار کلمه هم به درازا کشاند، چون مخاطبان رمان انتظار قصههای طولانی را دارند، حتی اگر اثری که در دست دارند تحت عنوان رمان کوتاه ارائه شده باشد. واضح است که قصههایی با هفتاد هزار کلمه یا بیشتر نیز یک رمان کامل قلمداد میشوند.
پایاننوشت
اجازه بدهید روی این موضوع تاکید داشته باشم که برای شما به عنوان نویسنده این اصلا نباید در اولویت باشد که قصه شما در نهایت یک داستان کوتاه میشود یا یک رمان کوتاه یا یک رمان کامل. شما باید در ابتدا روی نوشتن قصه خود تمرکز کنید. بعدا میتوانید در مورد دستهبندی داستان خود فکر کنید. وقتی نوشتن داستان را تمام کردید، میتوانید یک بار دیگر آن را مرور کنید. اگر لازم دانستید بخشهای اضافی را از آن حذف کنید یا اگر جزئیاتی را از قلم انداختهاید، به داستان اضافه کنید. در آخر وقتی تعداد کلمات نسخه نهایی مشخص شد، به راحتی میتوانید بفهمید که اثر شما یک داستان کوتاه است یا یک رمان.