ترس یک احساس کاملا پیچیده است که عناصر عاطفی، فیزیولوژیکی و رفتاری را در بر میگیرد. برای آنکه بتوانید به درستی حس ترس را به نوشتار خود بیافزایید باید به هر یک از این عناصر توجه کنید و در عین حال تاریخچه شخصی کاراکترها و دلایل ایجاد ترس در آنها را نیز در نظر بگیرید.
مانند هر یک از احساسات اصلی، ترس هم راهی برای ورود به هر داستان در هر ژانری دارد. شاید مشغول نوشتن یک رمان عاشقانه باشید که یکی از کاراکترهای آن احساس ترس از طرد شدن داشته باشد. شاید قصهای که در دست نگارش دارید، یک قصه اکشن یا ترسناک باشد که در طی آن یکی از شخصیتها در موقعیتی قرار بگیرد که امنیت او در خطر بیافتد و به همین خاطر حس وحشت در او رخنه کند. در هر نوع داستانی، هر کدام از کاراکترها میتواند با زنبورها، ارتفاع یا هر ماهیت دیگری که او را به وحشت میاندازد روبهرو بشود. اگر در چنین موقعیتهایی نتوانید احساس ترس را به درستی منتقل کنید، در نهایت داستان شما فقط میتواند یک احساس بسیار سطحی را به مخاطب برساند.
انواع ترس در داستاننویسی
اساسا دو نوع ترس اصلی وجود دارد: یکی ترس منطقی و دیگری ترس غیرمنطقی. ترسهای منطقی همانطور که از نامشان برمیآید کاملا منطقی و قابل درک هستند، مثل ترس از مرگ یا هر عاملی که باعث ایجاد آسیب جدی فیزیکی میشود. گاهی اوقات ترسهای منطقی از خطرات واقعی ناشی میشوند. اگر دلیل موجهی برای ترسیدن از یک عامل وجود داشته باشد، پس آن ترس یک ترس منطقی به شمار میرود.
ترس غیرمنطقی نقطه مقابل ترس منطقی است و دلیل بروز آن در هر فردی تفاوت دارد. ممکن است یک نفر از دلقکها بترسد، حتی اگر دلقکها هیچ خطری برای امنیت آن شخص نداشته باشند. ترس از کرمها، گربهها، سوراخها و یا ارواح از جمله ترسهای غیرمنطقی محسوب میشوند. به عبارت دیگر اگر دلیلی برای ترسیدن از یک عامل وجود نداشته باشد و با این حال یک فرد از آن عامل بترسد، این را یک ترس غیرمنطقی میدانند.
از بین این دو نوع ترس، آنچه باید بیشتر مورد توجه قرار دهید همان ترس غیرمنطقی یا فوبیا است. همه از رنج و مرگ هراس دارند پس ترسهای منطقی منحصر به فرد نیستند. در عوض، باید در نظر بگیرید که کاراکتر داستان شما از چه عواملی میترسد و چه ترسهایی دارد که او را از دیگران متمایز میسازد. شاید از مقدار زیادی آب میترسد، شاید هم از گم شدن، یا حتی از قارچ!
به خاطر داشته باشید که فوبیا نوعی نقص شخصیت قلمداد میشود. ایرادات شخصیتی برای عمق بخشیدن به داستان طراحی میشوند و هدفشان این است که برای شخصیتهای داستان موانعی ایجاد کنند تا کاراکترها با آنها مبارزه کنند یا بر آنها چیره شوند؛ علاوه بر این، ترسها به مخاطبان قصه این اجازه را میدهند تا درک عمیقتری از گذشته و ماهیت شخصیتهای داستان پیدا کنند. اگر برای شخصیتهای داستان خود ترسهای غیرمنطقی طراحی کنید اما در طول قصه هرگز آنها را با ترسهایشان روبهرو نکنید، پس عملا وقتتان را تلف کردهاید.
نوشتار مرتبط: چطور باید کشمکش درونی یک شخصیت را نمایان کنید؟
چرا یک کاراکتر میترسد؟
حالا که دارید فکر میکنید شخصیت داستان شما باید از چه عواملی بترسد، باید ابتدا در نظر بگیرید که اصلا چرا باید شخصیت مورد نظرتان از این عوامل هراس داشته باشد و شما چگونه میتوانید از این ترس به نفع خود در روایت استفاده کنید.
همانطور که بالاتر در همین نوشتار بحث کردیم، بسیاری از ترسها ذاتی یا کاملا منطقی هستند. در این صورت، پاسخ به این سوال که چرا یک شخصیت از یک عامل منطقی میترسد بسیار آسان خواهد بود. هیچ کس دلش نمیخواهد آسیب ببیند یا اینکه جانش را از دست بدهد. هیچ کس دوست ندارد گم بشود یا عزیزانش را از دست بدهد و یا بیمار شود. اما اگر علت ترس یک کاراکتر به این راحتی قابل توضیح نباشد چه؟
بسیاری از ترسها ناشی از تجربیات گذشته است. اگر کسی از سگ میترسد، شاید به این دلیل است که در گذشته توسط سگها گاز گرفته شده است. اگر کسی از دلقکها میترسد، شاید به این دلیل است که در کودکی کسی که او را بزرگ کرده این فوبیا را داشته و همین حس به او نیز منتقل شده است. برای گره زدن فوبیای کاراکترها به داستانشان نیازی نیست کار زیادی انجام بدهید، اما حداقل باید منشا این ترسها را در نظر بگیرید تا بتوانید واکنشهای آنها را عمیقتر و پرمعناتر کنید.
با این همه، ترسها پیچیده هستند و میتوانند به دلایل مختلفی ایجاد شوند. دلیل همه ترسها را نمیتوان به راحتی شناسایی کرد و برخی از آنها میتوانند توضیحات روانشناختی بسیار عمیقی داشته باشند. افراد مختلف میتوانند به دلایل کاملا متفاوت از یک عامل مشترک بترسند. مثلا ممکن است یک نفر از جمعیت زیاد به خاطر سر و صدا بترسد، در حالی که یک نفر دیگر ممکن است از جمعیت زیاد بترسد چون فکر میکند ممکن است در میان جمعیت گم بشود، یک نفر دیگر هم شاید آدم درونگرایی باشد و به همین دلیل از جمعیت هراس داشته باشد.
هر چه علت ترسها عمیقتر و پیچیدهتر باشند، تاثیرگذارتر خواهند بود. اگر شخصیتهای داستان شما دلایلی معنادار و مفهومی برای ترسیدن داشته باشند، باید مخاطبان قصه را با توصیف احساسات و خاطرات کاراکترها راهنمایی کنید.
نوشتن در مورد “جنگ یا گریز”
عبارت “جنگ یا گریز” عبارتی است که برای توصیف واکنش فرد به ترس استفاده میشود. جنگیدن یا فرار کردن یک موقعیت دو گزینهای است که در هنگام وحشت به سراغ آدم میآید. انسان در هنگام ترس در حالی که آدرنالین سراسر وجودش را فرا گرفته است باید به سرعت به یک تهدید واکنش نشان بدهد.
به خاطر این شرایط، کسی که دچار استرس حاد شده است دچار تغییر و تحولهای ویژهای میشود؛ به عنوان مثال، مردمکهایش گشاد میشود، عرق میکند، صورتش برافروخته میشود، بدنش میلرزد، تنفسش تند میشود، سرگیجه میگیرد، دچار حالت تهوع میشود یا ضربان قلبش سرعت میگیرد.
اگرچه واکنش فیزیولوژیکی به ترس بین اکثر آدمها مشترک است، اما واکنش رفتاری هر فرد اینطور نیست. چهار نوع واکنش عمده به تهدیدها وجود دارد که یک فرد میتواند از خودش بروز دهد، اگرچه در هر نوع از این واکنشها نیز تفاوتهایی وجود دارد. این چهار نوع واکنش را در ادامه بررسی میکنیم:
مبارزه: این نوع واکنش با پرخاشگری فرد و ایستادن در موضع خود همراه است، به شکلی که انگار فرد میخواهد به طور فیزیکی با یک تهدید مبارزه کند. با این حال، این واکنش میتواند حتی زمانی که هیچ تهدیدی برای مبارزه واقعی وجود نداشته باشد نیز ایجاد گردد.
گریز: این نوع واکنش با تلاش شخصیت برای فرار یا مخفی شدن مشخص میشود. افرادی که این واکنش را انتخاب میکنند میکوشند تا پشت شخص دیگری پنهان شوند یا فرار کنند.
یخ زدن: این نوع واکنش با یخ زدن فرد در مواجهه با ترس مشخص میگردد. آدمها در این نوع واکنش اغلب از حرکت کردن یا تصمیمگیری ناتوان میشوند. در چنین شرایطی شخص نمیتواند خودش را از تهدید دور کند.
پیشگیری: این نوع واکنش با فردی مشخص میشود که سعی میکند در وهله اول با پیروی از هر عامل یا هر کسی که باعث ترس او میشود، از وقوع یک تهدید جلوگیری کند. این واکنش بیشتر در میان بازماندگان حوادث و سوءاستفاده دیده میشود، کسانی که به تلاش برای راضی کردن فرد آزارگر عادت دارند تا از وقوع سوءاستفاده بیشتر جلوگیری کنند.
البته یک شخصیت در موقعیتهای مختلف میتواند واکنشهای متفاوتی از خودش نشان بدهد. اگر یک نفر با یک حیوان وحشی در جنگل روبهرو بشود، غریزه او ممکن است سبب شود که او دچار یخ زدگی شود و در جا خشکش بزند. در حالی که اگر همین فرد با یک آدم به ظاهر خطرناک در یک خیابان خلوت و تاریک مواجه بشود ممکن است با او وارد مبارزه بشود یا اینکه فرار کند.
تجربیات و خصوصیات شخصیتی هر کاراکتر میتواند به تعیین نحوه واکنش او به ترس در یک لحظه خاص کمک کند. بعلاوه، سایر عوامل محیطی نیز میتوانند بر نحوه واکنش فرد به ترس تاثیر بگذارند. زمانی که یک شخص تنهاست ممکن است فرار کند، اما اگر با دیگران باشد شاید تمایل بیشتری به ماندن و مبارزه از خود نشان بدهد. در هنگام ایجاد موقعیتهای وحشت، باید به محیط، میزان ترس کاراکتر، سایر شخصیتهای حاضر در موقعیت و هر عامل دیگری که به شما در تعیین نحوه واکنش شخصیت کمک میکنند توجه کنید.
زبان بدن ترس
مانند هر احساس دیگری، تقریبا همیشه بهتر است هنگام نوشتن در مورد ترس نیز نقل نکنید، بلکه نشان بدهید.
نوشتار مرتبط: نقل نکنید، نشان دهید
یکی از بهترین راهها برای استفاده از اصل «نقل نکنید، نشان دهید»، تکیه بر زبان بدن است. نحوه حرکت و صحبت یک شخصیت میتواند نشاندهنده احساسات او باشد. بدون اینکه شما به عنوان نویسنده مجبور باشید به مخاطبان قصه بگویید «او میترسد.» میتوانید با توصیف زبان بدن، ترس را به مخاطب بفهمانید. با این حال، زبان بدن نمایش داده شده توسط کاراکتری که از عاملی میترسد، به نوع واکنش او به آن ترس (مبارزه، گریز، یخ زدن یا پیشگیری) بستگی دارد.
در ادامه چند نمونه برای هر نوع واکنش را با هم بررسی میکنیم:
مبارزه: شخصیتی که به طور غریزی به سراغ گزینه مبارزه میرود، احتمالا میخواهد اخم کند، مشتهایش را گره کند و برای دفاع از خودش گارد بگیرد. حتی میتواند سعی کند از کسانی که در اطرافش ایستادهاند محافظت کند، یا اینکه به طور غیر منتظرهای حمله کند تا به طور غریزی عامل تهدیدآمیز را پس بزند.
گریز: شخصیتی که با گزینه گریز واکنش نشان میدهد ممکن است به چیزی یا شخصی چنگ بزند، چند قدم عقب برود، دستهایش را نزدیک سینهاش نگه دارد یا به طور محسوس تکان بخورد. یا اینکه ممکن است صورتش را با دستان خود بپوشاند، پشت افراد یا اشیاء دیگر پنهان شود، جیغ بزند، فریاد بکشد یا گریه کند.
یخ زدن: شخصیتی که با یخ زدن واکنش نشان میدهد، به معنای واقعی کلمه در همان جایی که ایستاده است خشکش میزند. ممکن است خیره شود یا دیوانهوار به اطراف نگاه کند یا اندامهای بدنش بلرزند. ممکن است در سکوت شوکه شود یا شاید هم با خودش زمزمه یا ناله کند.
پیشگیری: شخصیتی که با گزینه پیشگیری واکنش نشان میدهد، تا حد ممکن بدن خودش را جمع میکند. ممکن است قوز کند، بازوهای خود را دور خودش بپیچد یا حتی زانو بزند. مثل کسانی که راه گریز را برمیگزینند، چنین شخصیتی هم ممکن است گریه کند اما معمولا سعی میکند احساس ناراحتی خود را با یک لبخند ساختگی پنهان نماید.
علاوه بر اینها، کاراکتری که ترسیده ممکن است درگیر رفتارهایی شود که از آن با عنوان «رفتارهای خودآرام کننده» شناخته میشوند. کسی که چنین رفتارهایی را از خود بروز میدهد معمولا میکوشد به هر ترتیب که شده خودش را آرام یا سرگرم کند. از جمله این رفتارها میتوان به تاب خوردن به جلو و عقب، تکان دادن دستها، حلقه کردن دستها به دور بدن، جویدن لبها، قلاب کردن دستها در یکدیگر، محکم گرفتن اشیاء، تنفس عمیق و عمدی، فشار دادن فک، جویدن ناخن یا حبس کردن نفس اشاره کرد.
پایاننوشت
نحوه واکنش یک شخصیت به ترس میتواند مفاهیم فراوانی را در مورد خصوصیات آن شخصیت آشکار سازد. حس ترس میتواند چهره واقعی افراد و واقعیتهای ناگفته از گذشته آنها را نمایان سازد. گذشته از این، غیرمعمول نیست اگر افراد در هنگام ترس رفتاری ظاهرا غیرعادی از خود نشان بدهند. مثلا شخصی که معمولا سرسخت است شاید وقتی بترسد ترسو و ساکت شود، یا فردی که معمولا بداخلاق است میتواند تحت فشار شجاعانهتر رفتار کند، یا فردی که معمولا بسیار آرام و گوشهگیر است وقتی در معرض خطر قرار بگیرد ممکن است رفتارهای تهاجمیتر از خود بروز بدهد.
همچنین شما میتوانید از ترسهای یک شخصیت استفاده کنید تا به مخاطبان داستان خود در مورد پسزمینه شخصیتهای قصه یک زمینه ناخودآگاه ارائه بدهید. اگر شخصیتی از فریاد زدن مردم میترسد، این میتواند نشان دهنده این باشد که او در گذشته مورد آزار و اذیت قرار میگرفته است و شما این موضوع را بدون اینکه به صراحت توضیح بدهید به مخاطب انتقال میدهید.