من بارها گفتهام که نویسندگی یک نوع هنر است و پابلو پیکاسو هم یک بار جایی گفت هنر یک دروغ است؛ دروغی که سبب میشود تا ما حقیقت را درک کنیم. اما با این حال برخی از نویسندهها آنچنان درگیر هنر نوشتن میشوند که کم کم به خودشان هم دروغ میگویند و بدتر اینکه چنین دروغهایی را باور میکنند.
موفق شدن در حیطه نویسندگی اصلا کار آسانی نیست. برای نویسنده شدن نه تنها به دانش و تخصص و صبر و حوصله نیاز دارید، بلکه باید از جهات فراوانی خود را برای یک مسیر پر فراز و نشیب نیز آماده سازید. باید بدانید که گاهی اوقات هر چه کنید نمیتوانید بنویسید، گاهی هر چه مینویسید باز هم از کار خود راضی نمیشوید، گاهی مدام به خودتان گیر میدهید در حالی که کارتان چندان هم بد نشده است، گاهی کم میآورید و به این فکر میافتید که بروید سراغ یک حرفه دیگر، گاهی چنان مشتاق نوشتن میشوید که تا مدتها دست از آن برنمیدارید. اصولا نوشتن بگیر و نگیر فراوانی دارد.
۱۲ دروغ که نویسندهها به خودشان میگویند
حال در این میان برای هر نویسندهای، چه حرفهای و چه مبتدی، ممکن است پیش بیاید که به خودش دروغ بگوید تا از این فراز و نشیبهای مسیر پر پیچ و خم نویسندگی خلاص شود. میخواهم شما را با همین دروغها آشنا کنم؛ دروغهایی که من هم بارها به خودم گفتهام و به نظرم واقعا نقش مخربی دارند و ممکن است کلا نگرش اشتباهی نسبت به نویسندگی در ذهن شما ایجاد نمایند. پس بهتر است با آنها آشنا شوید تا راهتان را اشتباهی نروید.
۱- برای نوشتن وقت ندارم: سادهترین، متداولترین و دم دستیترین دروغی که هر نویسندهای میتواند به خودش بگوید همین است. لابد خیال میکنید برای آنکه بتوانید به خودتان بگویید نویسنده باید روزی هفت هشت ساعت مشغول نوشتن باشید. نخیر! از این خبرها نیست. حتی با روزی نیم ساعت هم میتوان نویسنده شد، به شرطی که واقعا هر روز نیم ساعت خوب بنویسید. چه من، چه شما، چه استفن کینگ و چه دن براون، همه نویسندهها در طول روز ۲۴ ساعت زمان در اختیار داریم.
۲- استعداد نویسندگی ندارم: اگر فکر میکنید برای نویسنده شدن به استعداد محتاج هستید اشتباه فکر میکنید. شاید استعداد ذاتی به شما در این مسیر کمک کند، اما فقط داشتن استعداد کافی نیست. ممکن است حتی اصلا چنین استعدادی نداشته باشید، ولی با تمرین و ممارست و تکرار میتوانید در این حرفه به موفقیت برسید. نویسندگی بیشتر از استعداد، به سماجت نیاز دارد.
۳- عیبی ندارد اگر امروز ننوشتم: امروز ننوشتید؟ فکر میکنید اشکالی ندارد؟ فکر میکنید فردا هم وقت هست؟ فکر میکنید فردا اتفاق خاصی نمیافتد که آن را بهانه کنید برای ننوشتن؟ عیب دارد. خیلی هم عیب دارد که امروز چیزی ننوشتید. نویسنده باید هر روز بنویسد؛ حتی شده ده دقیقه، حتی شده پنج دقیقه. هر روز بنویسید. لازم نیست هر روز نوشتاری را از خودتان در جایی منتشر کنید. همین که برای خودتان هم بنویسید کافی است. هدف هر روز نوشتن است که دست و دلتان به این کار عادت کند.
۴- همینکه به نوشتن فکر میکنم کافی است: هیچ کس با فکر کردن به نوشتن نویسنده نشده است. وقتی میگویم هر روز بنویسید یعنی عملا بنشینید پشت میز و مشغول بشوید. حالا چه از کامپیوتر استفاده میکنید و چه از قلم و کاغذ فرقی ندارد، اما فکر کردن به نوشتن را با خود نوشتن اشتباه نگیرید.
۵- به سد نویسندگی برخوردهام: اغلب اوقات کسانی که فکر میکنند با سد نویسندگی روبهرو شدهاند در واقع چنین نیست، بلکه فقط دارند بهانه میآورند تا خودشان را راضی کنند که از زیر بار نوشتن شانه خالی کنند. شما اگر چنین فکری به سرتان زد باید در نظر داشته باشید که حتی اگر واقعا به سد نویسندگی خورده باشید باز هم بهترین راه این است که خودتان را مجبور به نوشتن کنید تا از این حالت خارج بشوید.
نوشتار مرتبط: ۸ پیشنهاد قانع کننده برای مقابله با کمالگرایی در حرفه نویسندگی
۶- برای من مهم نیست اگر کسی بهتر از من مینویسد: این هم دروغ است. خودتان را گول نزنید. هم من میدانم و هم شما میدانید که وقتی سرتان خلوت است مدام دارید خودتان را با دیگر نویسندهها مقایسه میکنید. این مقایسه اگر سبب سرخوردگی شما نشود ایرادی که ندارد هیچ، بلکه حتی میتواند به افزایش کیفیت نوشتارهای شما هم کمک کند چون به شما انگیزه میدهد تا بهتر از رقبای خود بنویسید.
۷- انتشار این کتاب زندگی من را متحول میکند: این توهمی بیش نیست. با به انتشار رساندن یک کتاب یا به چاپ رساندن یک مقاله در یک نشریه به احتمال زیاد به جای مهمی نمیرسید. شما باید حالا حالاها به نوشتن و تلاش کردن ادامه بدهید تا شاید ماندگار شوید. پس اگر بعد از منتشر شدن اولین کتابتان یا قبول شدن اولین مقالهتان در این مجله یا آن روزنامه به جایگاهی که فکر میکردید نرسیدید، دلسرد نشوید.
۸- هیچ کس نوشتههای من را نمیخواند: چه یک کتاب باشد و چه یک داستان کوتاه و چه یک مقاله در اینترنت یا وبلاگ شخصی، مطمئن باشید همیشه کسانی پیدا میشوند که نگاهی به نوشتههای شما بیاندازند، حتی اگر خودتان متوجه این موضوع نشوید. برای هر محتوایی مخاطبی هست. تازه قبلا هم گفتم که حتی اگر کسی نوشتههای شما را نمیخواند باید باز هم به نوشتن ادامه بدهید. از این طریق بالاخره روزی به مخاطب هدف خود دست پیدا میکنید.
نوشتار مرتبط: چرا باید به وبلاگنویسی ادامه دهید، حتی اگر کسی نوشتارهای شما را نمیخواند
۹- لازم نیست مجانی بنویسم: من که الان دارم برای شما این مقاله را مینویسم، چندین سال وبلاگنویسی کردهام و برای وبلاگهای مختلف نوشتهام. شاید اگر اسم من را در اینترنت جستوجو کنید مطالب من را در وبلاگهای زیادی بیابید. خوب است بدانید که بیشتر این سالها من به طور رایگان برای وبلاگها و مجلات اینترنتی مینوشتم. برای نویسندهای که هنوز به اعتبار و تجربه نرسیده است، مجانی کار کردن یا خیلی ارزان نوشتن تنها راه است. در ابتدای راه توقع دستمزدهای آنچنانی را نداشته باشید.
۱۰- به ویرایش کردن نیاز ندارم: هیچ نویسندهای در سرتاسر دنیا وجود ندارد که بتواند در همان اولین تلاش و با اولین پیشنویس بتواند نوشتهای بینقص و کامل خلق کند. هر اثری بعد از اتمام نوشتن نیاز به ویرایش دارد و هر نویسندهای هم نیاز دارد که ویرایش کردن را بلد باشد. اگر اهل ویرایش کردن نیستید توصیه میکنم در این مورد تجدید نظر کنید و اگر ویرایش کردن بلد نیستید از شما دعوت میکنم این فن را بیاموزید یا از دیگر نویسندهها کمک بگیرید.
۱۱- ایدههای من تکراری هستند: تقریبا تمامی ایدهها کلیتی تکراری دارند. این جزئیات هستند که سبب ایجاد تمایز میشوند. این دروغ خوبی است برای فرار از نوشتن، چون با آن خیلی راحت میتوانید خودتان را متقاعد کنید. با این حال، حقیقت این است که هر اثر داستانی یا غیرداستانی در ابتدا یک ایده تکراری بوده است که بعدا به مرور رنگ و بوی منحصر به فردی به خودش گرفته است. من هم میتوانستم به خودم بگویم چنین نوشتهای تکراری است و هرگز دست به نوشتنش نمیزدم که شما حالا بنشینید و این صفحه را بخوانید.
۱۲- برای نویسنده بودن باید منزوی باشم: شاید در گذشته چنین بود (گرچه گذشتگان در این مورد بهتر میتوانند قضاوت کنند)، اما اکنون ما در دورانی زندگی میکنیم که انزوا معنا و مفهوم خودش را از دست داده است. جدا از اینکه همیشه این امکان را در اختیار دارید تا به شیوههای قدیمی با دیگر نویسندهها و علاقهمندان به مطالعه ارتباط برقرار کنید، اینترنت و شبکههای اجتماعی هم ابزار خوبی برای شما میتوانند باشند تا با باقی نویسندهها آشنا شوید.
پایاننوشت
واقف هستید که انسان گاهی برای برگزیدن راه سادهتر و متواری شدن از به انجام رساندن فعالیتهای دشوار، به خودش دروغ میگوید. از آنجا که نویسندگی را نمیتوان آسان دانست، پس این دروغهایی که در بالا خواندید اکثرا با هدف رهایی از پیچیدگیهای راه پیش رو در ذهن افراد نقش میبندند. بنابراین پیشنهاد میکنم ابتدا حسابتان را با خودتان صاف کنید و مشخص نمایید که آیا واقعا میخواهید نویسنده بشوید یا خیر. اگر پاسختان مثبت است، پس باید با سختیهای این راه نیز کنار بیایید و با دروغهایی بهانهآمیز سر خودتان کلاه نگذارید.