برای نویسندهها، کافیشاپها همیشه یک محیط فوقالعاده برای افزایش میزان خلاقیت بودهاند و خواهند بود. کسانی که به نوشتن و مطالعه کردن علاقه دارند، عاشق این هستند که برخی از روزها یا شاید هم هر روز به یک کافیشاپ بروند، روی صندلی لم بدهند و همراه با نوشیدن یک فنجان نوشیدنی، یا مشغول به نوشتن بشوند و یا به خواندن کتاب بپردازند. اگر شما هم تجربه مشترکی در این زمینه دارید حتما متوجه منظور من میشوید. کافیشاپها اغلب محیط خیلی خوبی برای تمرکز کردن و خلاقتر شدن هستند. خود من هر بار یک کافیشاپ میبینم وسوسه میشوم که فارغ از هر کاری، چند دقیقهای را در آنجا سپری کنم و از خواندن و نوشتن به معنای واقعی کلمه لذت ببرم. ولی به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم، گاهی اوقات شرایط اجازه نمیدهند که ما بتوانیم به کافیشاپ برویم. برخی اوقات زمانش را نداریم، برخی اوقات حال و حوصله…
مطالعه
معمولا وقتی بین دوستان و نزدیکانم حرف از فواید مطالعه میزنم، اکثرشان فکر میکنند که منظورم مطالعه کتابهای علمی و تاریخی و آموزشی و فرهنگی و اجتماعی است و رمان و کتابهای داستانی در دستهبندی حرفم قرار نمیگیرند. خودم این موضوع را به تازگی متوجه شدم که هر بار اسم مطالعه را میآورم باید یادآوری کنم که رمانها هم میتوانند مفید باشند، حتی خیلی مفیدتر از باقی کتابها. تا همین چند وقت پیش نمیدانستم که در پیشفرض ذهنی خیلیها، رمانها و کتابهای داستانی اصولا جنبه تفریحی و سرگرمی دارند و هیچ سودی به جز این به همراه ندارند. واقعا باعث تعجب است که برخیها چطور میتوانند تا این حد در مورد رمان و داستان دید منفی داشته باشند. نادیده گرفتن یک دستهبندی مهم از کتابها با این همه ارزشآفرینی و جذابیت، اوج بیانصافی است. من به عنوان یک نویسنده و تولید کنند محتوا، بخش اعظم دانش و ذوق نویسندگی خودم…