یک نویسنده اگر در زمینه نوشتن و ویرایش متون چند سال تجربه داشته باشد خوب میداند که برخی از کلمات و عبارات هستند که میتوانند وجود نداشته باشند. وجود این عبارات در جملهها اشتباه نیست، ولی اگر حذف شوند نتیجه بهتری رقم میخورد. برخی از این کلمات به شکلی بیهوده جملات را طولانی و خسته کننده میسازند و سبب میشوند که پیام به راحتی به مخاطب منتقل نگردد. برخی دیگر از همین کلمات را نمیتوان به کلی حذف کرد، اما اگر بیش از حد تکرار شوند سبب میشوند که حوصله مخاطب سر برود و از ادامه دادن مطلب صرف نظر کند.
نویسندهها اگر میخواهند هنر و دانش خود را در آثارشان به رخ بکشند باید این کلمات و عبارات را حذف کنند یا اگر امکان حذف کردنشان وجود ندارد، جایگزین بهتری برای آنها بیابند.
ممکن است برای بعضی از افراد اکنون این سوال پیش بیاید که آیا برای بهتر نوشتن باید حتما جزئیات را از میان برداشت؟ خیر چنین نیست. حذف کردن ضروریات از متن اشتباه بزرگی است، اما باقی گذاشتن بخشهای اضافی هم نتیجه چندان جالبی را رقم نمیزند. توصیف جزئیات مهم ضروری است. شاید توضیح این مساله کمی سخت باشد، اما ویلیام استرانک به بهترین شکل ممکن همین موضوع را در کتاب بینظیر «عناصر سبک» توضیح داده است:
قوی نوشتن یعنی مختصر نوشتن. یک جمله نباید هیچ کلمه غیر ضروریای داشته باشد، هیچ پاراگرافی هم نباید هیچ جمله غیر ضروریای داشته باشد، دقیقا به همان دلیلی که یک نقاشی نباید خطوط غیر ضروری داشته باشد یا یک ماشین نباید قطعات غیر ضروری داشته باشد. برای این منظور لازم نیست یک نویسنده تمام جملات خودش را کوتاه کند، یا اینکه از بیان جزئیات صرفنظر نماید یا سوژههای مورد نظر خودش را به سبک خلاصهنویسی ارائه بدهد، بلکه در عوض باید بکوشد تا هر کلمهای که مینویسد در خدمت توصیف موضوع باشد.
ویلیام استرانک
در بین اغلب نویسندهها تمایل عجیبی به استفاده از کلمهها و عبارتهای اضافی وجود دارد. برخی از این نویسندهها ناخواسته چنین میکنند و بر حسب عادت به زیادهنویسی روی میآورند، برخی دیگر هم فکر میکنند با این کار هنر خودشان را به رخ میکشند و کیفیت کارشان را بالا میبرند در حالی که کاملا برعکس است.
عباراتی که باید کمتر استفاده کنید یا اصلا استفاده نکنید
پی بردن به این موضوع که کدام بخشهای یک نوشتار زائد یا تکراری هستند به کمی تمرین در ویراستاری نیاز دارد. علم ویرایش به شما میآموزد تا این کلمات و عبارات غیر ضروری را راحتتر تشخیص بدهید. با این همه، من در این مقاله شما را با ۲۲ مورد از این نمونهها آشنا میکنم. برخی از این موارد را باید کمتر استفاده کنید و برخی دیگر را هم اگر اصلا استفاده نکنید بهتر است. در ادامه بیشتر توضیح میدهم.
۱- اساسا: وجود یا عدم وجود این کلمه در جملات تاثیر به سزایی ندارد، پس چه بهتر که در استفاده از آن زیادهروی نکنیم و جمله را بیهوده به درازا نشکانیم. چه بگوییم «اساسا امروز هوا گرم است.» و چه بگوییم «امروز هوا گرم است.» هیچ تغییری در معنای جمله پیش نمیآید.
۲- کاملا: در برخی از جملههایی که از کلمه «کاملا» استفاده میشود، یک تاکید بیهوده پدید میآید. مثلا وقتی مینویسیم «حرفی که او زد کاملا بینقص بود.» واقعا نیازی به کلمه «کاملا» حس نمیشود، چون بینقص یعنی بینقص. از بینقص که بینقصتر نداریم! پس چرا باید بنویسیم «کاملا بینقص»؟
۳- واقعا: این یکی از آن کلمههایی است که به سادگی میتواند بارها و بارها در جملات تکرار شود بیآنکه نویسنده توجه چندانی به آن داشته باشد. تمامی جملاتی که کلمه «واقعا» در آنها استفاده شده است را میتوان با به کار بردن کلمات جایگزین ولی قدرتمندتر تغییر داد و آن جملات را قویتر نمود. مثلا به جای «برف واقعا سنگینی میبارید.» میتوانیم بنویسیم « برف بیامان میبارید.»
۴- خیلی: درست مثل «واقعا»، «خیلی» هم میتواند بدون اطلاع نگارنده به یک تکه کلام یا کلمه تکراری تبدیل شود. این در حالی است که استفاده از «خیلی» را میتوان با کمی تغییر در جملات به اندازه قابل توجهی کاهش داد. مثلا به جای اینکه بنویسیم «من امروز خیلی گرسنه هستم.» میتوانیم بنویسیم «از گرسنگی دلم میخواهد یک گاو را قورت بدهم.» میبینید نتیجه چقدر ملموستر شد؟
نوشتار مرتبط: آیا تکرار در نوشتار، نشانه ضعف در نویسندگی است؟
۵- بعد / بعد از آن: این اتفاق در هنگام تعریف کردن یک رویداد چند مرحلهای میتواند رخ بدهد. نگارنده ممکن است در چنین مواقعی چندین بار از «بعد» یا «بعد از آن» استفاده کند، در حالی که هیچ نیازی به این کار نیست. خودتان دو نمونه زیر را با هم مقایسه کنید:
«وارد اتاق شدم، بعد نگاهی به آینه انداختم و دستی به سر و رویم کشیدم. بعد از آن با بیمیلی نگاهی به میز کارم انداختم و بعد با خستگی روی تخت لم دادم.»
«وارد اتاق شدم، نگاهی به آینه انداختم و دستی به سر و رویم کشیدم. با بیمیلی نگاهی به میز کارم انداختم و با خستگی روی تخت لم دادم.»
۶- فقط / تنها: استفاده از این دو کلمه تنها در دو حالت بینقص است؛ یکی وقتی میخواهید به کوچک بودن یا ناکافی بودن موضوعی اشاره کنید و دیگری وقتی میخواهید بگویید که فقط یک راه برای انجام دادن کاری یا ممکن ساختن موضوعی وجود دارد. به غیر از این دو حالت، میتوانید این دو کلمه را از جملات خود حذف کنید. در جملاتی مثل «او تنها میتوانست با حسرت به افق نگاه کند.» یا «برای باز کردن این صندوق فقط یک راه وجود دارد.» حذف کردن «فقط» یا «تنها» چندان جالب نیست. اما در جمله «میتوانی بروی، فقط فراموش نکن که تا فردا گزارش بدهی.» استفاده از فقط ضرورتی ندارد.
۷- که / در / به / برای: حروف ربط برای سادهتر ساختن انتقال پیام ضروری هستند، اما به راحتی میتوان در استفاده از آنها زیادهروی کرد. بهتر است حواسمان باشد که در جملاتمان چقدر از این حروف ربط برای بیان منظورمان کمک میگیریم. دو جمله زیر را نگاه کنید:
«از وقتی که در نامهای برای او نوشتم که در این مدت چقدر دلم برایش تنگ شده است، انگار هر روز برای او دلتنگتر میشدم.»
«از وقتی در نامهام نوشتم چقدر دلتنگش هستم، گویی هر روز دلتنگتر میشدم.»
۸- بنابراین: ما نویسندهها وقتی میخواهیم از جملات خود نتیجهگیری کنیم، از کلمهای مثل «بنابراین» استفاده میکنیم تا به مخاطب یادآوری کنیم که نتیجهگیری ما بر چه اساسی شکل گرفته است. اما «بنابراین» تنها کلمهای نیست که در چنین مواقعی میتوان به کار برد. خوب است از تکرار این کلمه خودداری کنیم و در عوض از عبارتهای دیگری مثل «در نتیجه» یا «در مجموع» استفاده کنیم.
۹- همانطور که میدانید: این عبارت یکی از مسخرهترین عباراتی است که در تمام طول کارم به آن برخوردهام. استفاده از این عبارت را به طور کلی اشتباه میدانم. تصور کنید، اصلا چه لزومی دارد در ابتدای برخی جملات بنویسیم «همانطور که میدانید»؟ اگر میدانید که مخاطب پیام شما را میداند اصلا چرا به خودتان زحمت میدهید و آن پیام را دوباره به مخاطب منتقل میکنید؟
۱۰- به هر حال: آسانترین و مبتدیترین شیوه تغییر موضوع در نوشتار استفاده از همین عبارت «به هر حال» است. نویسندههای تازهکار با یک به هر حال خیلی راحت موضوع متن خود را عوض میکنند و به نوشتن ادامه میدهند، در حالی که شیوههای بسیار خلاقانهتر و حرفهایتر هم برای این منظور وجود دارند.
نوشتار مرتبط: ۱۰ پند از دستور زبان فارسی برای درستتر نوشتن
۱۱- حتما / بدون شک: این دو عبارت برای تاکید مناسب هستند، ولی گاهی اوقات در برخی جملات میتوان از به کار بردنشان صرف نظر کرد چون نقشی در معنا و مفهوم جمله ندارند. مثلا در جمله «بدون شک این بهترین صبحانهای بود که در عمرم خوردم.» وجود «بدون شک» ضروری نیست چون «بهترین» به تنهایی میتواند مفهوم را منتقل کند. پس میتوانیم بنویسیم «این بهترین صبحانهای بود که در عمرم خوردم.»
۱۲- تا حدودی: یک ماهیت یا هست یا نیست! بهتر است تکیلفتان را با خودتان روشن کنید. وقتی در جملهای از عبارت «تا حدودی» استفاده میکنید، به مخاطب اینطور نشان میدهید که انگار خودتان هم چندان به حرف خود اطمینان ندارید. وقتی مینویسید «او امروز تا حدودی ناراحت بود.» منظورتان چیست؟ او یا ناراحت بود یا نبود.
۱۳- معمولا / اغلب / اکثر: بهتر است که در نوشتار و حتی در گفتار تا جایی که میتوانیم به طور دقیق صحبت کنیم و از کلیگویی دور بمانیم. به جای اینکه بنویسیم «من معمولا هر سه روز یک بار با دوستانم ملاقات میکنم.» میتوانیم بنویسیم «من هر سه روز یک بار با دوستانم ملاقات میکنم.»
۱۴- هرگز / همیشه: درست به همان دلیلی که بهتر است از کلیگویی دوری بورزیم و موضوع را به طور دقیقتر بیان کنیم، بهتر است از کلماتی مثل هرگز و همیشه کمتر استفاده کنیم. خیلی از اوقات وقتی از این دو کلمه استفاده میکنیم در واقع داریم به یک موضوع کلیت میبخشیم در صورتی که ممکن است آن کلیت در عمل صادق نباشد. مثلا وقتی مینویسیم «شرکتهای بزرگ هرگز به مشتریهای خرد اهمیت نمیدهند.» داریم کلیتی را بیان میکنیم که ممکن است همیشه صادق نباشد. به جای آن بهتر است بنویسیم «مشتریهای خرد برای شرکتهای بزرگ در درجه پایینتری از اهمیت قرار دارند.»
۱۵- از نظر: به کار بردن عبارت «از نظر» در بسیاری از جملهها نشان از ضعف نویسنده دارند. با کمی تغییر در ترکیب جمله میتوانید به سادگی از به کار بردن این عبارت بینیاز بشوید. به جای اینکه بنویسید «این فرصت شغلی از نظر مالی بینظیر است.» میتوانید بنویسید «دستمزد این فرصت شغلی بینظیر است.»
۱۶- به نظر من / باور دارم که / فکر میکنم که: در بیشتر مواقع هنگامی که قصد دارید نظر خودتان را در هر موردی بیان کنید، ضرورتی ندارد اشاره کنید که آن نظر صرفا نظر شخصی شماست چون مخاطب عام به طور پیشفرض میداند که شما دارید نظر خودتان را میگویید. مثلا نیازی نیست بنویسید «به نظر من این کفشها خیلی زیبا هستند.» بلکه میتوانید فقط بنویسید «این کفشها خیلی زیبا هستند.»
نوشتار مرتبط: ۱۰ نکته مفید در زمینه مدیریت زمان برای نویسندهها
۱۷- تقریبا: این کلمه گاهی اوقات معنای شک و تردید به جمله میدهد و وجودش الزامی است ولی برخی اوقات نیز احتیاجی به آن ندارید. برای اینکه بدانید چه زمانی باید از «تقریبا» استفاده کنید کافی است آن را از جمله حذف کنید و بعد ببینید آیا همان مفهومی که میخواهید را از جمله دریافت میکنید یا نه. مثلا در جمله «این تقریبا واضح است که من هیچ وقت به تو اطمینان نمیکنم.» هیچ نیازی به استفاده از کلمه «تقریبا» نیست.
۱۸- چیز: این کلمه عملا بیخود است. «چیز» هرگز معنایی به جمله اضافه نمیکند که هیچ، تازه ممکن است باعث سردرگمی هم بشود. تنها زمانی میتوانید از این کلمه استفاده کنید که قصد دارید مکالمهای به زبان محاوره در نوشتار خود بیاورید، در غیر این صورت از «چیز» دوری کنید. مثلا جمله «وقتی وارد اتاق شدم، همه چیز مرتب سر جای خودش قرار داده شده بود.» را میتوانید با جمله «وقتی وارد اتاق شدم، همه وسایل مرتب سر جای خودشان قرار داده شده بودند» جایگزین کنید.
۱۹- همه / هیچ کدام: این دو عبارت به کرات استفاده میشوند ولی وجودشان چندان هم ضروری نیست. در جمله «همه پولهایم را خرج کردم.» میتوانید کلمه «همه» را حذف کنید و کماکان پیام را انتقال بدهید. همینطور در جمله «نه سوییچ اصلی و نه سوییچ زاپاس، هیچ کدام را نتوانستم پیدا کنم.» نیز میتوانید «هیچ کدام» را از میان بردارید و بنویسید «نه سوییچ اصلی و نه سوییچ زاپاس را نتوانستم پیدا کنم.»
۲۰- شاید / ممکن است: وجود این دو عبارت در برخی جملهها شک و تردید بیهودهای را به مخاطب انتقال میدهد. مثلا وقتی مینویسید «من سالها به نوشتن پرداختهام و در این زمینه تجریبات خوبی دارم، شاید بتوانم به تو کمک کنم که مقاله خوبی بنویسی.» یک تردید بیخود در جمله خود ایجاد میکنید. اگر به خودتان اطمینان دارید دیگر نیازی به آن «شاید» نیست و در عوض میتوانید بنویسید «من سالها به نوشتن پرداختهام و در این زمینه تجریبات خوبی دارم، میتوانم به تو کمک کنم که مقاله خوبی بنویسی.»
۲۱- موضوع این است که: این هم عبارت بیهودهای است که میتوانید با خیال راحت آن را از جملات خود حذف کنید و نگران تغییر کردن معنا و مفهوم نباشید. جملهای مثل «موضوع این است که من همیشه راست میگویم.» بدون این عبارت هم هیچ ایرادی ندارد. هیچ کس نمیتواند ادعا کند که «من همیشه راست میگویم.» جمله اشتباهی است.
نوشتار مرتبط: ۷ روش برای اینکه بیشتر و سریعتر بنویسید
۲۲- پس: این کلمه برای انتقال موضوع از جملهای به جملهای دیگر کلمه دم دستی و راحتی است و برای همین خیلی مورد استفاده قرار میگیرد؛ آنقدر که گاهی اوقات میتواند روی اعصاب مخاطب رژه برود. پس بهتر است فقط به «پس» اکتفا نکنید و کلمات انتقالی دیگری را هم به دایره لغات خود اضافه کنید.
پایاننوشت
این کلمات و عباراتی که بالاتر به آنها اشاره کردم هیچ کدام اشتباه نیستند، اما اگر در متون کمتر از آنها استفاده شود نتیجه بهتری رقم خواهد خورد. برای اینکه بتوانید متن خود را از تکرار این عبارات بزدایید مناسبترین روش این است که در مرحله ویرایش نوشتار تا حد امکان بیرحم باشید و حسابی سخت بگیرید.
3 دیدگاه روشن ۲۲ کلمه و عبارت که یک نویسنده باید کمتر استفاده کند
چه مقاله خوبی… لذت بردم. من خیلی من استفاده میکنم :))
متشکرم، بله «من» هم میتونه کلمه پرتکراری باشه که باید کمتر مورد استفاده قرار بگیره.
این کلمات شاید پر استفاده ترین ها بود سعی کنیم کمتر استفاده کنیم
عالی بهراد