هیچی مثل وبلاگ نمی‌شه!

چند سالی می‌شد که کلا ایده وبلاگ و وبلاگ‌نویسی رو ول کردم و مثل بقیه غرق شبکه‌های اجتماعی شدم. واقعا باید اعتراف کنم که شبکه‌های اجتماعی خیلی اعتیاد آور هستن. فکرشو بکن، همه یه جا جمع هستن دور هم هر چی براشون جالبه رو به اشتراک می‌ذارن و به ساده‌ترین شکل ممکن با بقیه ارتباط برقرار می‌کنن. به نظر ایده خیلی جذابی میاد. همین شد که من هم وبلاگم رو ول کردم و همرنگ جماعت شدم.

البته اونایی که من رو می‌شناسن می‌دونن که من به شدت از مارک زاکربرگ، شرکت متا و پلتفرم‌های اجتماعی مرتبط بهش بدم میاد و از اون‌جا که به نوشتن و نویسندگی علاقه دارم، بیشتر دنبال پلتفرم‌های اجتماعی نوشتاری هستم. واسه همین رفتم سراغ اکس یا همون توییتر و پلتفرم‌های مشابهش و توی اون‌ها مشغول شدم به دنبال کردن موضوع مورد علاقه‌ام یعنی اخبار و رخدادهای دنیای تکنولوژی.

اما اتفاقات چند وقت اخیر توی دنیای پلتفرم‌های اجتماعی بهم ثابت کرد که بهتره دوباره برگردم به دنیای وبلاگ و بازم وبلاگ خودم رو راه بندازم. چه اتفاقاتی؟ بذار برات توضیح بدم.

قبل از این‌که ایلان ماسک توییتر رو بخره، همه می‌دونستیم که توییتر کلا پلتفرمیه که محدودیت تعداد کاراکتر در هر توییت رو داره و دقیقا به همین خاطر هست که معروف و محبوب شده چون سرعت تولید و انتقال محتوا رو به حداکثر رسونده بود. البته بگذریم که این محدودیت اولش ۱۴۰ کاراکتری بود و بعدش تبدیل شد به ۲۸۰ کاراکتر.

من با این قضیه اصلا مشکلی نداشتم و اتفاقا ازش خوشم هم میومد. اما زمان گذشت و ایلان ماسک از راه رسید و توییتر رو خرید و بعد گند زد به توییتر!

ماسک عملا توییتر رو تبدیل کرد به یه پلتفرم پولی. کسایی که اشتراک پریمیوم اکس رو بخرن می‌تونن توییت‌هایی بدون محدودیت تعداد کاراکتر منتشر کنن و خیالشون هم می‌تونه راحت باشه که ویوی پست‌هاشون همیشه بالا می‌مونه، چون الگوریتم اکس کاربرهای پریمیوم رو در اولویت قرار می‌ده.

یوزرهای معمولی موندن با همون محدودیت تعداد کاراکتر و ویوی خیلی پایین‌تر و عملا رشد ارگانیک توی پلتفرم اکس به فنا رفت. گذشته از این، ماسک با این کارش کل ایده وریفای کردن اکانت‌ها توی توییتر رو به نابودی کشوند و حالا دیگه هر کسی با پرداخت پول می‌تونه اکانتش رو اصطلاحا وریفای کنه. نتیجه این کار این شد که کلی اکانت بی اسم و رسم رفتن اکانت خودشون رو وریفای کردن و مشغول شدن به تولید محتوای چرت و پرت یا غلط و نادرست.

خرابکاری‌های ایلان ماسک خیلی‌ها رو مجبور کرده که پلتفرم اکس رو ترک کنن و به رقبای تازه واردش بپیوندن. بین همه این رقبا تکلیف اکثرشون که هنوز روشن نیست و نمی‌دونم که می‌تونن آینده‌ای داشته باشن یا نه. فقط دو تا رقیب درست و حسابی این وسط باقی موند: یکی تردز و یکی دیگه هم بلواسکای.

توی این پست نمی‌خوام در مورد این پلتفرم‌ها و رقابت‌هاشون با هم بنویسم چون موضوع پست یه چیز دیگه‌ست، اما همین اتفاقات من رو حسابی به فکر فرو برد. پیش خودم گفتم یه پلتفرم شبکه اجتماعی هر چقدر هم که جذاب و جالب به نظر برسه، دست آخر همه قوانینش در اختیار صاحب اون پلتفرم هست و کاربر چاره‌ای جز هماهنگ شدن با این قوانین نداره. علاوه بر این، تصمیمات غلط مالک پلتفرم یا مشکلات مالی و مدیریتی صاحبانش می‌تونه کل آینده اون پلتفرم رو زیر سوال ببره.

بعد از خودم پرسیدم اصلا چرا وبلاگ رو به کلی به دست فراموشی سپردم؟ به هر حال از هر جهت که این دو تا رو با هم مقایسه بکنیم، بازم کفه ترازو به طرف وبلاگ سنگینی می‌کنه.

روی وبلاگ شخصی نه محدودیت کاراکتر جلوت رو می‌گیره، نه محدود می‌شی به قوانین صاحبان پلتفرم اجتماعی و نه مجبوری نگران آخر و عاقبت پلتفرم‌ها باشی، چون همه چیز وبلاگ دست خودته. تا وقتی که هزینه هاست و دامین رو بپردازی وبلاگت سر پا می‌مونه و تا وقتی حرفی برای گفتن داشته باشی می‌تونی توش بنویسی. تازه در کنارش می‌تونی فعالیت توی شبکه‌های اجتماعی رو هم ادامه بدی و نوشته‌هات رو توی اونجا هم به اشتراک بذاری.

به هر حال واسه کسی مثل من که از نوشتن خسته نمی‌شه، به نظرم وبلاگ داشتن خیلی بهتره. البته اگه تو هم از قوانین شبکه‌های اجتماعی خسته شدی، دوست داری خودت مالک محتوای خودت باشی و چیزی هم برای نوشتن داری، قطعا بهت پیشنهاد می‌کنم که وبلاگ خودت رو راه بندازی.

خوشبختانه اصلا هم کار سختی نیست. هر کسی با کمترین میزان دانش از وب می‌تونه خیلی راحت در مدت چند دقیقه وبلاگ خودش رو استارت بزنه (البته بیشتر به لطف وردپرس).

این پست بمونه به یادگار به عنوان بازگشت من به دنیای وبلاگ نویسی، به امید این‌که این دفعه تصمیمم پایدار بمونه. 🙂

2 دیدگاه روشن هیچی مثل وبلاگ نمی‌شه!

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.